Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8532 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Thank you very much indeed.
U
واقعا خیلی ممنون.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Many thanks!
U
خیلی ممنون!
Thank you, I appreciate it.
U
خیلی ممنون.شما لطف دارید.
What impudence!what never !what cheek!
U
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
grateful
U
ممنون
indebted
U
ممنون
disoblige
U
ممنون نکردن
i am under obligation to him
U
من ممنون او هستم
to be pleased with
U
ممنون شدن از
thankful
U
ممنون شاکر
agrees
U
ممنون کردن پسندامدن
agreeing
U
ممنون کردن پسندامدن
agree
U
ممنون کردن پسندامدن
i will t. you to open thedoor
U
ممنون میشوم اگر در را بازکنید
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
of a verity
U
واقعا
virtually
U
واقعا"
essentially
U
واقعا"
veritably
U
واقعا
I Really need for u
U
من واقعا
really
U
واقعا
realy
U
واقعا
actually
U
واقعا
simply
U
واقعا
really sick
U
واقعا عالی
really wicked
U
واقعا جالب
really sick
U
واقعا جالب
indeed
U
واقعا هر اینه
really wicked
U
واقعا عالی
bodily
U
واقعا جسمانی
in point of fact
<idiom>
U
براستی ،واقعا
verily
U
حقیقتا واقعا
quite
U
سراسر واقعا
to be hot
[for]
U
واقعا مشتاق بودن
[به]
to be dead keen
[on]
U
واقعا مشتاق بودن
[به]
I'm really not responsible for it.
<idiom>
U
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
You really are cheeky!
U
واقعا" عجب رویی داری !
That's just
[really]
outragous!
U
این که واقعا مضخرف است!
I'm really not responsible for it.
<idiom>
U
واقعا کاری از دست من برنمی آد.
matter of fact
<idiom>
U
چیزی واقعا درست باشه
This is a red rag for me.
U
این من را واقعا عصبانی میکند.
I was devastated.
<idiom>
U
من را واقعا پریشان کرد.
[اصطلاح روزمره]
You're driving me mad!
U
تو من را واقعا دیوانه می کنی!
[اصطلاح روزمره]
That's just ridiculous!
U
این که واقعا مسخره است!
[طنز]
You really ought to take better care of yourself.
U
شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
You really look like a million bucks in that dress.
U
در این لباس واقعا محشر به نظر می آیی.
That is all we needed!That caps ( beats ) all !
U
واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
to look like a million dollars
[bucks]
[American E]
<idiom>
U
واقعا محشر به نظر آمدن
[اصطلاح روزمره]
show one's (true) colors
<idiom>
U
نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
Hotel accommodation is rather expensive there.
U
قیمت
[اتاق]
هتل آنجا واقعا گران است.
I'm still not quite sure how good you are.
U
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
specious
U
بطورسطحی درست فاهرامنطقی ودرست ولی واقعا عکس ان
... however sometimes it just can't be helped.
U
... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
ancillary equipment
U
وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
U
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
quantum meruit
U
هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
for long
U
خیلی
copious
U
خیلی
highly
U
خیلی
far and away
U
خیلی
very little
U
خیلی کم
in large quantities
U
خیلی خیلی
many
U
خیلی
damn
U
خیلی
dumpiness
U
خیلی
ten
U
خیلی
dammit
U
خیلی
very
U
خیلی
not a few
U
خیلی ها
villainous
U
خیلی بد
abysmal
<adj.>
U
خیلی بد
to a large extent
U
خیلی
routh
U
خیلی
once in the blue moon
U
خیلی بندرت
skinless
U
خیلی حساس
skin and bones
<idiom>
U
خیلی لاغر
to pieces
<idiom>
U
خیلی زیاده
I had an awful time .
U
به من خیلی بد گذشت
pianissmo
U
خیلی نرم
iam in bad
U
خیلی محتاجم
in cold blood
<idiom>
U
خیلی خونسرد
by leaps and bounds
U
خیلی تند
immensurable
U
خیلی قدیم
bone dry
U
خیلی خشک
number one
U
خیلی خوب
pixilated
U
خیلی حساس
rotundily
U
چاقی خیلی
She is very pretentious.
U
خیلی ادعادارد
ritzy
U
خیلی شیک
tickled pink
<idiom>
U
خیلی شادوخوشحال
raff
U
خیلی زیاد
too bad
<idiom>
U
خیلی بد ،غم انگیز
hand and glove
U
خیلی صمیمی
primely
U
خیلی خوب
precisian
U
خیلی دقیق
sappy
U
خیلی احساساتی
hand and glove
U
خیلی نزدیک
senseful
U
خیلی حساس
hand in glove
U
خیلی صمیمی
hand in glove
U
خیلی نزدیک
overstrung
U
خیلی حساس
in seventh heaven
<idiom>
U
خیلی خوشحال
it is very easily done
U
خیلی به اسانی
ultraconservative
U
خیلی محتاط
He is a loose card .
U
خیلی ول است
not so hot
<idiom>
U
نه خیلی خوب
many persons
U
خیلی اشخاص
toploftiness
U
خیلی متکبر
to spread like wildfire
U
خیلی زودمنتشرشدن
many people
U
خیلی اشخاص
hit bottom
<idiom>
U
خیلی پست
too tough
U
خیلی سفت
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
level best
U
خیلی عالی
of vital importance
U
خیلی ضروری
many people
U
خیلی از مردم
lily white
U
خیلی سفید
much was said
U
خیلی حرفهازده شد
much worse
U
خیلی بدتر
level best
U
خیلی خوب
in no time
U
خیلی زود
span new
U
خیلی تازه
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
subminiature
U
خیلی کوچک
very light
U
خیلی سبک
oftentimes
U
خیلی اوقات
(a) snap
<idiom>
U
خیلی ساده
superrabundant
U
خیلی زیاد
swith
U
خیلی عظیم
thank you very much
U
خیلی متشکرم
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
U
خیلی بادقت
mad as a hornet
<idiom>
U
خیلی عصبانی
flying high
<idiom>
U
خیلی شادوشنگول
(as) old as the hills
<idiom>
U
خیلی قدیمی
lower most
U
خیلی پست تر
giantess
U
زن خیلی قدبلند
To take with a pinch of salt.
U
خیلی جدی نگرفتن
precipitating
U
خیلی سریع
precipitates
U
خیلی سریع
precipitated
U
خیلی سریع
precipitate
U
خیلی سریع
wells
U
خیلی خوب
faraway
U
خیلی دور
I spoke my mind.
U
من خیلی رک گفتم.
whacking
U
خیلی بزرگ
lots
U
خیلی زیاد
nifty
U
خیلی خوب
niftiest
U
خیلی خوب
goody-goodies
U
خیلی خوب
goody-goody
U
خیلی خوب
very good
U
خیلی خوب
well
U
خیلی خوب
parlous
U
خیلی مهیب
niftier
U
خیلی خوب
whackings
U
خیلی بزرگ
whopping
U
خیلی بزرگ
open and shut
U
خیلی سهل
fortissimo
U
خیلی بلند
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
extras
U
بسیار خیلی
high
U
خیلی بزرگ
highest
U
خیلی بزرگ
extra-
U
بسیار خیلی
extra
U
بسیار خیلی
exceeding
U
خیلی زیاد
infinitely
U
خیلی زیاد
highs
U
خیلی بزرگ
open-and-shut
U
خیلی سهل
frequently
U
خیلی اوقات
a lot of times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
decrepit
U
خیلی پیر
quaint
U
خیلی فریف
frequently
<adv.>
U
خیلی از اوقات
many times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
often
<adv.>
U
خیلی از اوقات
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
immediate
U
خیلی فوری
superabundant
U
خیلی زیاد
on any number of occasions
<adv.>
U
خیلی از اوقات
regularly
[often]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
often
U
خیلی اوقات
far off
U
خیلی دور
cool
<adj.>
U
خیلی خوب
as stiff as a poker
U
خیلی خشک
as good as
U
خیلی خوب
awesome
<adj.>
U
خیلی خوب
Recent search history
Forum search
1
او واقعا ارزش رفاقت رو داره واسه من
1
Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1
It could have been a lot worse.
1
argan
2
In order to be interesting you have to be mean
2
In order to be interesting you have to be mean
1
بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1
usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
1
we drove to visit my parents in Ipswich.
1
you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com